جدول جو
جدول جو

معنی قلعه کهنه - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه کهنه(قَ عَ کُ نَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 6هزارگزی شمال شهر کرمانشاه کنار رود خانه قره سو. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 220 تن است. آب آن از قنات و رود خانه قره سو و محصول آن غلات، حبوبات، سبزی، چغندرقند، لبنیات، بستان کاری و شغل اهالی زراعت و گله داری است. در تابستان از طریق چاله اتومبیل میتوان برد. این ده در آمار جزء دهستان میان دربند منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 2500گزی باختر مهاباد و 20هزارگزی باخترشوسۀ مهاباد به سردشت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری سالم است. سکنۀ آن 144 تن است. آب آن از رودخانه آواجیر و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. در دو محل بفاصله یک هزارگزی به نام قلعه کوکه بالا و پائین مشهور است. سکنۀ قلعه کوکه پائین 97 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 240 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و جاجیم بافی است. راه اتومبیل رو دارد و ساکنین از طایفۀ درویش سادات وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
شهری است به هند. گویند که رصاص و شمشیرها بدان منسوب است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نام معدنی است که سرب نیکو بدان منسوب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل، واقع در 16 هزارگزی شمال سه کوهه و 6هزارگزی خاوری شوسۀ زاهدان به زابل. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرم معتدل است. سکنۀ آن 420 تن است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ نَ)
دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 56هزارگزی خاور کنگان و یکهزارگزی شمال راه مالرو کنگان به جم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات، خرما و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ نَ)
دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و کنار شوسۀ کازرون به فهلیان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 250 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و نخود و شغل اهالی زراعت است. این آبادی را نورآباد هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ نَ)
دهی است از دهستان گل تپه فیض الله بیگی شهرستان سقز، واقع در 33هزارگزی شمال خاوری سقز و 4هزارگزی خاور جغتوچای. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 500 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، لبنیات، توتون، قلمستان و شغل اهالی زراعت، و گله داری است. راه مالرو و دبستان دارد. در فصل خشکی از طریق صاحب ولذگی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَکُ نَ)
دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل، واقع در 14هزارگزی شمال خاوری سه کوهه و 16هزارگزی خاور شوسۀ زاهدان به زابل. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرم معتدل است. سکنۀآن 500 تن است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات، لبنیات و شغل ساکنین آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 40هزارگزی شمال خاور دیواندره و 5هزارگزی شمال باختر قره گل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 300 تن است. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ نَ)
دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 20هزارگزی شمال باختر، کرمانشاهان و 5هزارگزی شمال راه فرعی نیلوفر. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 147 تن است. آب آن از سراب نیلوفر و محصول آن غلات، و حبوبات است، راه مالرو دارد. در فصل تابستان از خشکی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ نَ)
دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 54هزارگزی شمال باختری دیواندره و 12هزارگزی شمال شوسۀ دیواندره به سقز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 500 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، روغن، پشم و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ نَ)
دهی است از دهستان ریز بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 102هزارگزی جنوب خاور خورموج دامنۀ کوه بهرامشاه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 240 تن است. آب آن از چاه و چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، حبوبات، برنج و خرما و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ نَ)
ده کوچکی است از بخش مهران شهرستان ایلام، واقع در 2هزارگزی شمال باختری مهران و کنار راه شوسۀ ایلام. سکنۀ آن 15 تن است. یک باغ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلعهّ کهنه
تصویر قلعهّ کهنه
کلات کوب کندز کهن دژ
فرهنگ لغت هوشیار